محمد بهمنبیگی ، (تولد ۲١بهمن ۱۲۹۸ – درگذشت ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹) نویسندهٔ ایرانی و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران بود.
زادروز | ۲٩بهمن ۱۲۹٧ قشلاق ایل قشقایی در استان فارس (در نزدیکی خنج) |
---|---|
درگذشت | ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ (۹۰ سال) شیراز |
ملیت | ایرانی |
پیشه | نویسنده، معلم |
همسر | همسر اول: گوهر گرگین پور (سه دختر) همسر دوم: سکینه کیانی (دو پسر و دو دختر) |
والدین | پدر: محمودخان |
وی در ایل قشقایی در منطقهای بین شهرهای خنج و فیروزآباد در استان فارس به دنیا آمد. پس از پایان دورهٔ کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، با مشاهده دست اول وضعیت عشایر و استفاده از فرصت حضور اصل چهار ترومن در ایران و با قانع کردن دولت وقت به همکاری، در زمینه برپایی مدرسههای سیّار برای بچههای ایل شروع به فعالیت کرد.
او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیّار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشته است.
در دهههای شصت و هفتاد میلادی، یک جایزه به نام جایزه «کروپس کایا» به افتخار نام سیاستمدار روس از سوی دولت اتحاد جماهیر شوروی (تا سال ۱۹۹۲) و یک جایزه نیز به نام جایزه «محمدرضا پهلوی» از سوی دولت ایران (تا سال ۱۹۷۷) با همکاری یونسکو به فعالین عرصه سوادآموزی داده میشد.
از افراد فعال در بخش آموزش که از سوی دولت ایران برای دریافت جایزه «کروپس کایا» معرفی شدند میتوان به امیر بیرجندی (در سال ۱۹۷۰) و محمد بهمنبیگی (۱۹۷۴ معادل ۱۳۵۳ شمسی) اشاره نمود. متأسفانه هیچیک از این دو نفر، برنده جایزه فوق نشدند اما نشان افتخار کروپس کایا برای تقدیر از تلاش در راه سوادآموزی به محمد بهمنبیگی اعطا گردید، که تصویر آن را میتوان در بخش تصاویر سایت رسمی ایشان مشاهده کرد.
زندگینامه
در ایل قشقایی در تیرهٔ بهمنبیگلو از طایفهٔ عملهٔ قشقایی به هنگام کوچ متولد گردید. هشت ساله که شد، به گفته خود ایشان، پدرش محمود خان که از کدخدایان محلی بود،و یک تیره کوچک (تیره بهمنبیگلو از طایفه عمله) را سرپرستی میکرد یک منشی استخدام کرد و به خانه آورد که هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد.
محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند. ده ساله بود که والدینش به تهران تبعید شدند؛ بنابراین، محمد به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ ولیآبادمشغول تحصیل شد.
بهمنبیگی وضعیت خود را اینگونه توصیف میکند: «تنها فرد خانواده که خوشحال و شادمان بود من بودم… شب و روز درس میخواندم دو کلاس یکی میکردم… من اولین کودک قشقایی بودم که در کلاسهای ابتدایی شاگرد اول شدم… دوران تبعید بسیار سخت گذشت و بیش از یازده سال طول کشید.
چیزی نمانده بود که در کوچهها راه بیفتیم و گدایی کنیم. مأموران شهربانی مواظب بودند که گدایی هم نکنیم… روزگارمان در تهران به سختی میگذشت. دستمان از دار و ندارمان کوتاه بود.
در طول اقامت یازده ساله خود در پایتخت هیچگاه نتوانستیم خانهای مستقل و دربست اجاره کنیم. چند خانوار پرجمعیت ایلی بودیم و در کنار چندین خانواده کمبضاعت شهری به سر میبردیم… رنج کوچک من از فقر بود. رنج بزرگم از استتار فقر بود.»
بعد از چهار سال اقامت در تهران، به شیراز برگشت و سپس دیپلم دبیرستان را از مدرسه ادبی سلطانی در شیراز دریافت کرد. پس از پایان دورهٔ دبیرستان به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران وارد شد و دورهٔ کارشناسی حقوق را در سال ۱۳۲۱ به پایان رساند.
آقای بهمنبیگی در زمستان سال ۱۳۲۰ با گوهر گرگین پور ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر بود.
تحصیلات
محمد بهمنبیگی تحصیلات مقدماتی را به روش سنتی در ایل خود آغاز میکند و پس از تبعید به تهران دوره ابتدایی را در مدرسه علمیه شروع میکند.
او همواره به عنوان شاگرد ممتاز تشویق میشود. بهمنبیگی کلاس دهم دبیرستان را در رشته ریاضی-علمی در تهران به پایان میرساند و کلاس یازدهم را ناچار میشود در شیراز ادامه دهد.
پس از شروع سال تحصیلی، به دلیل اینکه پدرش جزو تبعیدیها بود، به او سوءظن میبرند و بالاخره موفق میشود در دبیرستان دیگری در رشته ادبی ادامه تحصیل بدهد. در اینجا او با دکتر مهدی حمیدی، معلم انشا آشنا میشود و از جانب ایشان تشویق میشود که مطالعه کند و به نویسندگی بپردازد.
بهمنبیگی سال بعد، بار دیگر برای ادامه تحصیل روانه تهران میشود.
در سال ۱۳۱۸، پس از اتمام دبیرستان (دارالفنون)، وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران میشود و در سال اول دانشکده، بر دیوان «اشک معشوق» دکتر مهدی حمیدی مقدمهای شورانگیز مینگارد.
در سال ۱۳۲۱ از دانشکده حقوق فارغالتحصیل میگردد.