نقد و بررسی فیلم climax

نقد و بررسی فیلم climax

نقد و بررسی فیلم climax

نقد و بررسی فیلم climax

تا چند سال پیش سکانس هایی که با یک شات طولانی فیلمبرداری می شدند خیلی موردتوجه قرار می گرفتند. امروزه ظهور دوربین های دیجیتالی باعث شده این قضیه آنقدر جذاب نباشد. درست است که فیلمبرداری سکانسی طولانی به صورت یکجا درخواست زیادی از بازیگران و فیلمبردار است، اما چون امروزه خیلی شاهد چنین صحنه هایی هستیم دیگر عده‌ی زیادی از تماشای آن ها هیجان زده نمی شوند. اما هنوز هم استثنائاتی وجود دارند،‌ جایی که سازندگان خلاق تلاش می کنند محدودیت ها را کنار بزنند. در ۷۱امین جشنواره فیلم کن دو فیلمساز دیدگاه تازه ای به این مفهوم را به نمایش گذاشتند، اولی بی گان (Bi Gan) است که در فیلم Long Journey Into Night (سفر دراز روز در شب) ساخته‌ی او شاهد سکانس ۵۵ دقیقه ای تک شاته هستیم (که البته در برخی نقاطش صحنه ها به هم متصل شده اند) و همچنین فیلم Climax(کلایمکس) ساخته‌ی گاسپار نوئه (Gaspar Noé) که حداقل شامل ۶ سکانس بدون کات است. اما همین فیلم Climax که یک روز پس از نمایشش در جشنواره فیلم کن توسط کمپانی A24 خریداری شد است که شما را به وجد می آورد.

درباره فیلم

فیلم Climax ساخته گاسپار نوئه Gaspar Noé کارگردان فرانسوی است که در جدید‌ترین ساخته خود همانند آثار پیشینش خود وظیفه نوشتن آن را به عهده داشته است. پس از ۳ سال از اکران آخرین فیلم نوئه یعنی فیلم “Love” که شوک دیگری، این‌بار در بی پروا بودن به مخاطبانش داد، نوئه درهای جهنمش را دوباره باز می‌کند. ۱۶ سال پس از اکران “برگشت ناپذیر” (Irreversible) که بخشی از بیاد ماندنی‌ترین و بی پروا‌ترین تصاویر از سقوط انسان در آن به نمایش گذاشته بود، نوئه این بار تصمیم گرفته مهمانی برگزار کند. مهمانی که در هر سمت و سویش رنگ می‌بارد. رنگی از سقوط. در ادامه با نقد فیلم Climax همراه نت نوشت باشید.

داستان

در اوسط دههٔ ۹۰، حدود بیست نفر رقصندهٔ رقص مدرن برای تمرینی سه روزه در مکان سابق مدرسه ایی شبانه‌روزی در قلب یک جنگل دور هم جمع می‌شوند تا آخرین تمرین‌هایشان را برای انجام یک نمایش رقص انجام دهند. اما ناگهان حالشان منقلب می‌شود و نوعی جنون آن‌ها را در تمام طول شب فرا می‌گیرد. آن‌ها شک می‌کنند که مبادا نوعی مخدر به آن‌ها خورانده شده، اما نمی‌دانند توسط چه کسی و چرا. خیلی زود حالت روانپریشانهٔ جمعی ایی که به‌شان دست داده با ریتم هیپنوتیسم رقص و موسیقی تند غیرقابل مقاومت می‌شود. در حالی که برخی از آن‌ها احساس می‌کنند در بهشت هستند، اکثرشان اما حس می‌کنند در جهنم فرورفته اند…

نقد

نوئه فیلم جدیدش را به لوکیشنی محدود می‌برد. مکانی که قرار است عده‌ای جوان با تنوع نژادی متفاوت اما شیفته رقص دور هم جمع شده و مهمانی برگزار کنند و رقص جدید خود را تمرین کنند. در نقد فیلم Climax باید اشاره داشت که نوئه فیلمش را با مرز‌بندی بسیار ظریفی به دو بخش تقسیم کرده است. نیمه ابتدایی با سکانسی از مصاحبه‌هایی با رقصنده‌ها آغاز می‌شود که به سوالاتی پاسخ می‌دهند. سوالاتی که گاها شخصیت پنهانشان را در نقطه اوج نشان می‌دهد. پس از این سکانس وارد یک سالن و نمایش رقصِ طولانی مدت می‌شویم. سکانسی طولانی و متحیر کننده. دوربینی سیال که میان رقصنده‌ها پرواز می‌کند و رقصی بی نقص را به نمایش می‌گذارد.

به مدد فیلم برداری چشم نواز “بنوا دبی” و هنر تیم رقاصی، شاید یکی از بی‌نظیر ترین سکانس‌های رقص تاریخ سینما رقم خورده است. در مجموع سکانس پلان ابتدایی که طولانی هم هست به مدد و هنر نوئه و تیمش سراسر رمز آلود است به نحوی که یارای پلک زدن را از مخاطبش می‌گیرد و شروعی درخشان را برای فیلم رقم می‌زند. در گستره‌ی ناپاک این جهان، تو کجائی؟ پس از این سکانس پلان طولانی وارد سری مکالمات دونفره یا سه نفره می‌شویم که در آن شروع به قضاوت، خود نمایی و یا رویا پردازیهای جنسی در مورد دیگر افراد گروه می‌شود.

در نقد فیلم Climax باید اشاره داشت اگرچه Climax مانند فیلم Love درگیر بی‌پردگی بصری در نمایش رابطه جنسی نمی‌شود، اما به نحوی اِلمان‌های نوئه را کماکان رعایت می‌کند. اِلمان‌هایی نظیر رابطه جنسی و مواد مخدر. نشانه‌هایی که با اینکه در Climax بصری نیستند اما وجودشان حالتی فجیع‌تر، هرزه‌تر و عمیق‌تر در پوششی ازمحافظه‌کاری عمدی از در و دیوار بر سر مخاطب در هر لحظه آوار می‌شود. احساس استرس و نا‌امنی که با ظرافت و البته خشونتِ به ذاتِ نوئه در پس لایه‌ای از سادیسم درونی همیشه وجود دارد. دوباره نوبت رقص فرا می‌رسد و این دفعه هم سکانسی طولانی و باز جذاب که از نمای بالا فیلمبرداری شده است که این بار به شکل فردی اجرا می‌شود. سکانسی ظریف و مکمل رقص اول که به نظر، تمایلات فردی افراد تا اندازه‌ای فرای ماهیت گروه نشان می‌دهد. اما آیا همین؟ قرار است نظاره گر فیلمی با تِم رقص از دید نوئه باشیم؟ این‌جا است که قسمت دوم فیلم رونمایی می‌شود. نطقه‌ای حیض که در قامت مخدری هرزه‌گری می کند. LSD (مواد مخدر) که فردی ناشناس در نوشیدنی‌ها ریخته است، تأثیرش را بر مغزها می‌گذارد و آنجاست که درهای جهنم نوئه به روی دنیا یاز می‌شود. در قسمت دوم فیلم که سراسر معجونی است از مالیخولیا، بداهه پردازی و کارگردانی، دوربین به شکل دیوانه واری زنده می‌شود؛ تمام راه رو‌ها و سالن را به در و دیوار کوبیده می‌شود و باز شروعی که اتمام ندارد.

در نقد فیلم Climax باید این نکته را اضافه کرد که گاسپار نوئه ساختار فیلم‌هایش را به صورت باز متصور می‌شود و اجازه می‌دهد فیلم اغلب در لحظه جان بگیرد و بداهه پردازی از شاخصه‌های بارز فیلم‌های وی است. این بار هم در Climax تیم بازیگری که اغلب بار اولشان است جلوی دوربین می‌روند، بازی کنترل شده و باور پذیری دارند. تنها “سوفیا بوتلا” بازیگری است که پیش‌تر سابقه بازی داشته و در نقش “سِلوا” که نسبتا نقش پررنگتری است ظاهر می‌شود. بوتلا در انتهای فیلم در سکانسی که سلوا را غرق در تأثیر مخدر نشان می‌دهد شگفت انگیز ظاهر شده و جدال خودش با خودش حقیقتا ترسناک به نظر می‌آید. در نقد فیلم Climax می‌توان به نکات جالب دیگر نیز اشاره کرد. اگر فکر می‌کنید بسامد صوتی ۲۸ هرتزی فیلم “برگشت ناپذیر” Irreversible عامل تهوع بود اینجا و در فیلم Climax تعدد جیغ و فریاد‌های دیوانه وار عاملی است بر استرسی مداوم که هیچ گاه تمام نمی‌شود. مهم‌ترین این اصوات جیغ‌های ملتمسانه کودکی است که در اتاق حبس می‌گردد، به طور بی‌وقفه‌ای حتی در انتهای راه رو‌های طویل نیز دست از سر مخاطب بر نمی‌دارد.

نوئه فیلمی ساخته که کماکان به اصول خود پایبند است. او علاقه خاصی به تصویر کشیدن آن رو دیگر زندگی انسان دارد. کمی بی‌پروا و خشن. جنجالی که بر سر اکران بازگشت‌ناپذیر اتفاق افتاد این سوال رو به ذهن می‌آورد که حالا که یک بار نوئه مخاطب را تا دم دروازه‌های جهنم آورده است دوباره چه چیزی برای دعوت دوباره به این حوزه دارد. سوالی که Climax پاسخی درخور به آن است. در نقد فیلم Climax باید گفت که فیلم اگرچه بر اساس داستانی واقعی ساخته شده‌است، اما مِتُد اجرایش سراسر انتزاعی است. تجربه ایست که خود نوئه هم‌‌‌زمان با فیلمش آن را رشد داده است.

آشوبی است که گویی در ذهنی رُخ داده و همانجا دفن شده‌است. LSD است که گویی خود فیلمساز در کنار بازیگرانش مصرف می‌کند و لحظه به لحظه با آن‌ها سقوط می‌کند و هویتی که با چرخشی همه‌اش از شادی به یأس بدل می‌گردد. در نهایت در نقد فیلم Climax باید اعلام کرد تجربه بصری نوئه به شدت مخوف و تأثیر گذار است. اصلا نوئه صدای خفه شده مارکی دوساد از گوشه زندان است. همه جا را سرک می‌کشد و ذهن را رها نمی‌کند. نوئه خودش را شیطانی ساخته. شیطانی که حرف می‌زند و نشان می‌دهد. نشان می‌دهد هرچه از آن بیزاریم. Climax آن روی دیگر هم چیز است. خالص است و سرگرمی دغدغه‌اش نیست. مرثیه‌ای در ذهن مغشوش “پازولینی” فقید است که سال‌هاست در حال خاک خوردن است.