معرفی 3 فیلم اکشن 2019

معرفی ۳ فیلم اکشن ۲۰۱۹

معرفی ۳ فیلم اکشن ۲۰۱۹

معرفی ۳ فیلم اکشن ۲۰۱۹ :به‌ لطفِ هالیوودی که روزبه‌ روز در حال سرمایه‌ گذاری روی بلاک‌ باسترهای ابرقهرمانی و فانتزی است، سینمای اکشن واقعی که ۹۵ درصدش جلوی پرده‌های سبز ضبط نشوند بیش‌ازپیش رو به انقراض رفته است. اما با این وجود، هنوز در گوشه و کنارهای خلوت‌ ترِ سینما، روی شبکه‌های استریمینگ، در قالبِ فیلم‌هایی که یکراست سر از شبکه‌ی خانگی در می‌آورند و در بازارهای خارجی می‌توان اکشن‌های خلاقانه و جذابی را پیدا کرد که روحِ سرکش این ژانر در آن‌ها به زندگی‌اش ادامه می‌دهد .

معرفی ۳ فیلم اکشن ۲۰۱۹

Polar (قطبی)

در نگاه اول «قطبی»، به‌عنوانِ اقتباسی از یک رُمان گرافیکی که به هیتمنِ غمگین و خشنی به اسم بلک کایزر (مدز میکلسون) می‌پردازد، حکمِ کلونِ «جان ویک» را دارد؛ راستش غیر از این هم نیست. «قطبی» درکنار «بلوند اتمی‌»‌ها و «قاتل آمریکایی»‌ها، یکی دیگر از فیلم‌های تاثیرگرفته از موجِ جدیدِ اکشن‌های اولداسکولی که با موفقیتِ فیلم‌های کیانو ریوز آغاز شد است؛ از دنیاسازی عجیب و غریبش گرفته تا سکانس‌های تیراندازی‌اش که بیشتر به رقصِ باله اما با یک رقاصِ گردن‌کلفت و مقدار زیادی خون پهلو می‌زنند. اما همزمان «قطبی» با وجود تمام شباهت‌های سطحی‌اش به «جان ویک»‌ها، حال و هوای کاملا متفاوتی نسبت به آن‌ها دارد.

لحنِ فیلم که به آغازِ بازنشستگی شخصیتِ اصلی‌اش از شغلِ خون‌بارش می‌پردازد، به مراتب پُرشور و شوق‌تر و پُرجنب و جوش‌تر و کمی بی‌اخلاق‌تر و فاسدتر از «جان ویک» است. یوناس اوکرلند به‌عنوان کارگردانِ فیلم به‌جای دنبال کردنِ فُرم باشخصیت و باادب و احترام و کت و شلواری «جان ویک»‌ها، سراغِ هرج‌و‌مرجِ پُرزرق و برق و شخصیتِ بی‌نزاکت و ژولیده‌‌ای که مثلا از سری فیلم‌های «کرنک» (Crank) می‌شناسیم رفته است. هرچه «جان ویک»‌ها حکم مهمانانِ ساکت و سربه‌زیرِ یک مراسم خاکسپاری را دارند، «قطبی» به مثابه‌ی ردیفِ اولِ یک کنسرتِ هوی‌متال می‌ماند. احتمال لذت بُردن از این فیلم به این بستگی دارد که چه واکنشی نسبت به صحنه‌های تحریک‌برانگیزش نشان خواهید داد.

برای مثال نحوه‌ی کشته شدنِ کاراکترِ جانی ناکسویل در آن وضعیتِ ناجور در آغازِ فیلم، تکلیف‌تان را با فیلم روشن خواهد کرد: آیا به دیدن آن ادامه خواهید داد یا بلافاصله به سوی دکمه‌ی شات‌دان کامپیوتر هجوم خواهید بُرد؟ اگر تصمیم بگیرید تا به دیدنِ فیلم ادامه بدهید، احتمالا یکی از دلایلش مدز میکلسون خواهد بود؛ کسی که حتی در فیلمی که ضعیف‌تر از قابلیت‌های بازیگری‌ اوست، نقش‌آفرینی جذاب و پُراحساسی ارائه می‌دهد.

میکلسون چه در حال آموزش دادن راه و روش بیرون ریختن دل و روده‌ی انسان‌ها به بچه‌ها باشد، چه در حال جاخالی دادن از گلوله‌ها در حالتِ برهنه باشد و چه مجهز به دستکش‌هایی که از سر انگشتانش لیزر شلیک می‌شود در حال تکه و پاره کردنِ دشمنانش باشد، فضای فانتزی فیلم را در واقعیت حفظ می‌کند و درنهایت، آن را با وجود تمام مشکلاتش، به فیلمی تبدیل می‌کند که ارزشِ دیدن دارد.

Cold Pursuit (تعقیب و گریز سرد)

«تعقیب و گریز سرد» که بازسازی فیلمِ نروژی «به ترتیب خروج از صحنه» (In Order of Disappearance) است، جدیدترین فیلمِ انتقام‌محورِ لیام نیسن که بعد از «ربوده‌شده»‌ها به متخصصشان تبدیل شده، در سال ۲۰۱۹ بود، اما اگر تا این لحظه چیزی درباره‌ی آن نشنیده بودید دلیلش به خاطر این است که فیلم، اکرانِ بسیار بی‌سروصدایی را تجربه کرد. مشکل این است که لیام نیسن اخیرا در قالب خاطره‌ای ۴۰ ساله تعریف کرد که وقتی یکی از دوستانِ خانمش توسط یک مرد سیاه‌پوست مورد تعرض قرار می‌گیرد، او راه می‌افتد و با خشم به محله‌های سیاه‌پوست‌نشین سر می‌زند و در تمام این مدت امیدوار است که یک سیاه‌پوست به او نزدیک شود تا با کشتنش، انتقام دوستش را بگیرد و خشمش را خالی کند.

این ماجرا باعث شد تا شرکت لاینزگیت، مراسمِ نمایش فیلم با حضور سازندگان و بازیگرانش را کنسل کند و به‌جای خود فیلم، این خاطره‌ی نیسن بود که تمام تیترهای خبرگزاری‌ها و مطبوعات را به خود اختصاص داد. البته نمی‌توان افتتاحیه نه چندان خوب این فیلم را پای خاطره‌ی ناجورِ نیسن نوشت. از یک طرف موفقیتِ «بوهمین رپسدی» (Bohemian Rhapsody) نشان می‌دهد که وقتی تماشاگران قصد دیدن یک فیلم را داشته باشند، هیچ جنجالی نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد، اما از طرف دیگر این ماجرا به‌طور کلی فضای مثبت پیش از اکران «تعقیب و گریز سرد» را عوض کرد. اگرچه افتتاحیه‌ی ۱۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری «تعقیب و گریز سرد» همان چیزی است که از آن انتظار می‌رفت، ولی هیچ‌وقت نخواهیم دانست که آیا نقدهای مثبتِ فیلم در صورت عدم خاطره‌گویی نیسن می‌توانست این رقم را رو به بالا تغییر بدهد یا نه.

«تعقیب و گریز سرد» که در ایالتِ کلورادو جریان دارد، به راننده‌ی یک ماشینِ برف‌روب به اسم نلز کاکسمن (نیسن) می‌پردازد که قاچاقچیانِ مواد مخدر را می‌کشد و جنازه‌ی آن‌ها را در رودخانه‌ی یخ‌زده‌ی آن دور و اطراف می‌اندازد. نلز بعد اوردوز کردنِ پسرش کایل، رو به این فعالیتِ انتقام‌جویانه‌ی خشن آورده است. نلز که نمی‌داند مرگِ فرزندش تصادفی نبوده، بلکه درواقع یکی از تلفات جانبی جنگِ سندیکاهای مواد مخدر بوده است، یکی از نوچه‌های آن‌ها را به سوی مرکزِ فرماندهی کارتل در شهر دنبال می‌کند و شروع به قتل‌عام کردنِ آنها از پایین تا بالا می‌کند. شاید «تعقیب و گریزِ سرد» در ظاهر شبیه یکی دیگر از کلون‌های «ربوده‌شده» به نظر برسد، اما خوشبختانه فیلم از آن قسر در می‌رود و هویتِ خودش را شکل می‌دهد.

یکی از بهترین ویژگی‌های فیلم این  است که آنتاگونیستِ فیلم و تعدادی از خلافکارهایی که نلز با آن‌ها برخورد می‌کند، مورد شخصیت‌پردازی قرار می‌گیرند، برخی از جذاب‌ترین لحظاتِ فیلم به آن‌ها اختصاص دارد و به فراتر از دشمنانِ بی‌نام و نشانی که برای قتل‌عام شدنِ جلوی نلز صف می‌کشند تبدیل می‌شوند. نتیجه یک اکشنِ لیام نیسنی است که اگرچه شاید دیگر دورانش تمام شده باشد، اما شاید هنوز به اندازه‌ی یک فیلم دیگر جا داشته باشد.

Dragged Across Concrete (کشیده شده روی بتون)

اسمِ جدیدترین اکشنِ اِس. کریگ زالر برای تصمیم‌گیری درباره‌ی دیدن یا ندیدنش کافی است (البته اگر تصور کنیم در دنیایی زندگی می‌کنیم که انسان‌ها می‌توانند با دیدنِ چنین اسمی، درباره‌ی ندیدنِ آن هم فکر کنند!). این کارگردان در حالی سینمای بلاک‌باسترزده و نازک‌نارنجی این روزها را در سال ۲۰۱۷ به حضورِ «درگیری در سلول ۹۹» مزیین کرد که حالا همین کار را با «کشیده شده روی بتون» در سالِ ۲۰۱۹ تکرار کرده است. کریگ زالر با دو فیلم اخیرش همان کاری را با اکشن‌های اولداسکولِ خونینِ دهه‌ی هشتادی انجام داده است که «جان ویک»‌ها انجام داده‌اند؛ اما متاسفانه آنها برخلافِ فیلم‌های کیانو ریوز، توسط عمومِ اکشن‌دوستان کشف نشده‌اند

اگر به‌دنبالِ فیلمی پُر از دیالوگ‌های نوآرهای هارد بویلد، خشونتِ شوکه‌کننده و همراهی وینس وان و مِل گیبسون هستید، «کشیده شده روی بتون» خودِ جنس است. این دو نفر نقشِ دو مامورِ پلیس را ایفا می‌کنند که یکی موهایش را در این راه سفید کرده و دیگری همکارِ جوانِ غیرقابل‌پیش‌بینی‌اش که سریع از کوره در می‌رود است. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که این دو در جریانِ یکی از مأموریت‌هایشان، متهمان را کتک می‌زنند و ویدیوی ضبط‌شده از رفتارِ آن‌ها توسط همسایه، باعث می‌شود تا توسط رئیس‌شان تعلیق شوند. اما آن‌ها که بعد از بی‌کار شدن بدجوری به پول نیاز دارند، تصمیم می‌گیرند تا از یک سری سارق بانک که شامل خلافکاری که به‌تازگی از زندان آزاد شده و قصد بهتر کردنِ وضعیتِ زندگی خانواده‌اش را دارد می‌شود، دزدی کنند.

اگرچه این خلاصه‌قصه یادآور بی‌شمارِ فیلم‌های جنایی که دیده‌اید و رُمان‌های نوآری که خوانده‌اید است، اما اینجا داریم درباره‌ی یکی از کارگردانانی که این ژانر را مثل کف دستش بلد است صحبت می‌کنیم. زالر در چینشِ سکانس‌های اکشن (مثل سکانسِ تیراندازی طولانی اواخرِ فیلم) حرفه‌ای ظاهر می‌شود و نویسندگی‌اش، مخصوصا در سکانس‌های گفتگوی کاراکترها درحالی‌که در خفا منتظر هستند، به گوش می‌نشیند. اگرچه عده‌ای ممکن است اعتقاد داشته باشند که «کشیده شده روی بتون»، ضربه‌ی نفسگیرِ «درگیری در سلول ۹۹» را کم دارد و آن را فیلمِ ضعیف‌تری در مقایسه با همکاری قبلی زالر با وینس وان بدانند، ولی همزمان در ادامه دادنِ مسیرِ کارگردانی که این روزها خودش را به‌عنوان یکی از اندکِ سازندگانِ فیلم‌های اکشنِ هالیوودِ پیش از قرن بیست و یکم ثابت کرده موفق ظاهر می‌شود.